دیشب دلم یه سوزش عجیبی داشت... دیشب دلم هوات کرده بود.... دیشب... اما تو نبودی.... تو کنارم نبودی... حتی توی خیالم هم درست نمی دیدمت.. دیشب شب بدی واسه بار آخر همه خاطراتتُِِ مرور کردم... مثل یه فیلم... خیلی سریع... بعضی جاهاش هم stop می کردم و به چشمات خیره می شدم... آخ که چه قدر دلم هوای چشمات کرده اما بالاخره تموم شد...وقتی خوب به همشون فکر کردم.... یه تصمیم جدید گرفتم... یه قلم... یه کاغذ... یه جفت چشم بارونی... و یه پنجره بارون خورده... نوشتم... نوشتم... از تو ... از یادت... از دوست دارم ها... از چشمات... از دلتنگی هام ... از رفتنت... از نبودنت و در آخر اینکه..... هنوزم دوست دارم ای عشق دیرینه من یه پاکت نامه... یه عکس یادگاری... یه دل شکسته... یه دست لباس... راه افتادم و رفتم... رفتم و رفتم تا به مقصد رسیدم... یه گوشه خالی... کنار یه قبرستون ... یه قبر خالی... بی نام و نشون...نامه ات بوسیدم و گذاشتم تو قبر خالی... بعد هم عکست رو گذاشتم روش... بعد هم خاک ریختم... خاک ... خاک... خاک یه قبر... یه شمع... یه شاخه گل... یه دل تنگ... حالا دیگه جات مشخصِ ... حالا دیگه لازم نیست دنبالت بگردم... از این به بعد میام این جا... هر وقت دلم گرفت... هر وقت دلم هواتُ کرد... هر وقت خواستم بیام پیشت میام اینجا... دیگه لازم نیست تو خیابونا دنبالت بگردم... تو کوچه ها... تو خاطرات... دیگه منتظر برگشتنت نمی مونم... دیگه منتظر تلفنت نیستم... آخه دیگه مطمئنم که تو مردی و جات هم گوشه یه قبرستون بی نام و نشونه...
سلام ممنونم که سراغ می گیری و گاهی سر می زنی. وبلاگ جدید رو تبریک میگم اما اگه قبلی هک شده،پس چرا آخرین باری که اومدی و کامنت گذاشتی آدرس پرشین بلاگ رو دادی؟!!
سلام آقا شهرام
ممنونم که خبرم کردی و متاسفم از اینکه وبلاگ قبلی شما رو هک کردن
بازم به من سر بزن خوشحال میشم
خوشحالم که بهم سر می زنی اگه اجازه بدی لینکت می کنم
salam mamnunam keh weblog man ham sar zadin
weblogf shoma ham kheyli ziba bood
matn avalesh ham ghashang bood
سلام
وب جدید مبارک
اما چرا اون وبت رو رها کردی حیف شد
من وب قبلیت رو از پیوندهام پاک کنم؟؟؟
راستی اینجا چرا شکلک نداره؟؟!!!!
سلام.
خونه نو مبارک.
دیشب دلم یه سوزش عجیبی داشت...
دیشب دلم هوات کرده بود....
دیشب...
اما تو نبودی.... تو کنارم نبودی... حتی توی خیالم هم درست نمی دیدمت..
دیشب شب بدی واسه بار آخر همه خاطراتتُِِ مرور کردم... مثل یه فیلم... خیلی سریع... بعضی جاهاش هم stop می کردم و به چشمات خیره می شدم... آخ که چه قدر دلم هوای چشمات کرده
اما بالاخره تموم شد...وقتی خوب به همشون فکر کردم.... یه تصمیم جدید گرفتم...
یه قلم... یه کاغذ... یه جفت چشم بارونی... و یه پنجره بارون خورده...
نوشتم... نوشتم... از تو ... از یادت... از دوست دارم ها... از چشمات... از دلتنگی هام ... از رفتنت... از نبودنت و در آخر اینکه.....
هنوزم دوست دارم ای عشق دیرینه من
یه پاکت نامه... یه عکس یادگاری... یه دل شکسته... یه دست لباس...
راه افتادم و رفتم... رفتم و رفتم تا به مقصد رسیدم... یه گوشه خالی... کنار یه قبرستون ... یه قبر خالی... بی نام و نشون...نامه ات بوسیدم و گذاشتم تو قبر خالی... بعد هم عکست رو گذاشتم روش... بعد هم خاک ریختم... خاک ... خاک... خاک
یه قبر... یه شمع... یه شاخه گل... یه دل تنگ...
حالا دیگه جات مشخصِ ... حالا دیگه لازم نیست دنبالت بگردم... از این به بعد میام این جا... هر وقت دلم گرفت... هر وقت دلم هواتُ کرد... هر وقت خواستم بیام پیشت میام اینجا... دیگه لازم نیست تو خیابونا دنبالت بگردم... تو کوچه ها... تو خاطرات... دیگه منتظر برگشتنت نمی مونم... دیگه منتظر تلفنت نیستم... آخه دیگه مطمئنم که تو مردی و جات هم گوشه یه قبرستون بی نام و نشونه...
ممنونم که اومدی
منتظره حضور پررنگت میمونم
سبز باشی استاد عشق
سلام
آپ هستم . خوشحال می شم تشریف بیارید. و نظر بدید
سلام
ممنونم که سراغ می گیری و گاهی سر می زنی.
وبلاگ جدید رو تبریک میگم اما اگه قبلی هک شده،پس چرا آخرین باری که اومدی و کامنت گذاشتی آدرس پرشین بلاگ رو دادی؟!!
سلام دوست جونم جالب بود موفق باشی
سلام
کجایی؟؟؟؟؟